گم شده ام در شب يلدايی ات
در نفس سبــز مسيحايی ات
محو تماشاى نگاه تـوأم
آه از اين ديـده دريايی ات!
چشم غــزال دل بيچاره ام
گم شده در ساغر مينايی ات
باز نشانده است دلم را به موج
شـرجى چشمان اهورايی ات
آتش پنـــهان دلــــم شعله زد
بــر خـم آن طره ى يلدايی ات
آى شهيدى كه به خون خفته اى !
روشـنم از طالـع فــردایی ات
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 440
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3